دیوانه ها...قسمت 34..تقدیم به روح بزرگ دیوید کراننبرگ
یا چگونه یک گفت و گوی تلفنی به یک مسافرت به سمت کویر ختم می شود؟
این گفت و گو با کمال افتخار تقدیم می شود به روح بزرگ دیوید کراننبرگ بزرگ..کارگردان فیلم هایی چون قول های شرقی...تاریخچه خشونت...حشره..و عنکبوت(اسپایدر) که به تازگی وارد لیست کارگردانان محبوب ما شده است...
-الو؟!
-ممد بدو....بدو آب دستته بریز تو گلدون....وسایلتو جمع کن می خوایم بریم..
-وایسا بینم....نه سلامی ..نه علیکی....ای بابا...چی چی رو جمع کن؟!چه خبره؟
-بدو بدو....دیره ...الان تموم می شه به ما نمی رسه ها..
-چه خبره؟غذا می دهند یا بنزین؟
-نه بابا..غذا چیه؟بنزین چیه؟چه کشکی..چه دوغی.. باید بریم مسافرت...وسایلتو جمع کن یه ربع دیگه دم در خونتونم..
-بیا بریم دریا کنار....دریا کنار هنوز قشنگه....بیا..
-مردک خالتور باز! کی می خواد بره دریا..باید بزنیم به دل دشت و صحرا..
-بیا بریم دشت کدوم دشت....همون دشتی که خرگوش ..
-خفه شو..حالا واسه ما چهچه می زنه..دشت کدومه؟!خرگوش چیه؟!باید بریم دشت کویر و دشت لوت...
-کویر؟؟وسط تابستون؟!50 درجه بالای صفره..تبخیر می شیم تبدیل میشیم به ابر و بعدش تبدیل می شیم به بارون..آخ...اگه بارون بزنه...اگ..
-انقدر حرف مفت نزن.. اگه نریم گیرمون نمی یاد..
-چی گیرمون نمیاد؟سراب؟؟
-نه خیر..زمین..
-یعنی چی زمین؟؟
-مگه خبر جدیدو نشنیدی؟
-خبر متوقف شدن چاپ روزنامه نیوز آف د وورد به خاطر گرفتن رشوه؟
- نه بابا..این چه ربطی به ما داره؟؟
-خبر اکران شدن آخرین فیلم هری پاتر در سینما های دنیا؟
-اه اه اه..مرتیکه مزخرف...خجالت نمی کشی با این سنت هری پاتر می بینی؟!
-نه..من بخشی از دوره زندگیم...اصلن به تو چه؟خبر مرگ تو؟!
-نه خیرم...خبر اینه که قراره به هر خانوار 1000 متر زمین بدهند تا بره توش ویلا بسا..
-مفتی؟!
-اره دیگه...پس فکر کردی واسه چی دارم انقدر حرص می خورم؟
-خب حالا این چه ربطی به کویر داره؟
-خب هویج! زمین خالی قراره بدند..تنها جای ایرانم که الان کاملن خالی از هر گونه موجودی است البته اگر شتر و مار و خار و این جور موجودات رو موجود حساب نکنیم فقط دشت کویر و دشت لوته..
-حالا ما باید بریم چی کار کنیم؟
-باید بریم غواصی ...!یه ذره فکر کن خب...الان ما باید بریم اونجا 1000 مترمون رو انتخاب کنیم...بالاخره باید جای خوب به ما بیفته که..تو گودی نباشه..نمی دونم بغل رودخونه باشه و از این حرفا...
-کویر می خوایم بریم ها..
-راستی بگو حمیدم بیاد..
-حمید استیلی؟!
-نه بابا..حم..
-حمید ماهی صفت؟!
-نه دیونه خونه.... حمید خودمون..همون که پرتاب دیسک کار می کرد...
-برای چی؟
-خب میگم بیاریمش...یه موقع شاید لازم شد..گفتن سنگ پرت کنید هر جا افتاد زمینتون تا اونجاس...بگیم بیاد..اون پرتاب دستش قویه..
-مردک مگه الان زمان قاجاره؟الان در عصر فناوری و ارتباطات و تکنولوژی و فیس پوک هستیم تو میگی سنگ پرت کنیم؟...بعدشم حمید داره درس می خونه..
-درس می خونه؟دیوونه حمید خودمون رو میگم...همون که 29 سالشه....3 تا هم زن داره..
-بلی..می دونم..خبرنداری پس...4 امی رو هم گرفت..
-4 تا زن گرفته؟؟مرتیکه منحرف..برای چیشه؟
-اتفاقن 4 تا زنشم با هم تو یه خونه زندگی می کنند....اما چون خرج زندگی رفته بالا....داره درس می خونه که بره دانشگاه مدرک بگیره ..کار پیدا کنه پول در بیاره 4 تا زنشو بتونه نگهداری کنه..الانم تلویزیون و مجله ها و اینا دارند باهاش مصاحبه می کنند..معروف شده انقدر..
-اون مگه مهندس ساختمون نبود؟
-نه خیر...سر ساختمون کار می کرد..به همه می گفت مهندس ساختمونم..الانم حسابی زده تو خط خر خونی...
-پس دروغ می گفت؟عجب ها...یادمه خیلی هم خنگ بود..
-آره...واسه همین صبح ها 1 ساعت زود تر بیدار میشه که 25 ساعت درس بخونه..هر هر هر ..
-مرتیکه حیوون نما!بی نمک لوس....ای بابا..می مردی زودتر می گفتی؟من بلیت گرفتم...
-برای چه فیلمی؟
-سوسک زاده! مگه بلیت فقط مال سینماس؟بلیت اتوبوس گرفتم..
-برای چی؟
-با شتر که نمی خواهیم بریم کویر..می خواهیم با تور بریم..
-برو بابا! من اگه از این پولا داشتم که الان اینجا نبودم..
-هه هه....پول حمیدم باید تو بدی...
-به من چه؟!
-تقصیر تویه دیگه...یک کلام می گفتی یارو هوس کرده 4 تا زن بگیره..حالا یادش افتاده بره درس بخونه پول دربیاره..
-باشه بابا...کشتی مارو...قبوله...حالا 1000 متر زمین می خوان بدن که چی بشه؟
-هیچی دیگه..مشکلات حل می شه دیگه...ببین مثلن تو این زمینی که داری می تونی ساختمون سازی کنی...خونه ویلایی بسازی..آپارتمان بسازی...اصلن هر چی که عشقته...مشکل مسکن حل میشه...به همین راحتی..بعد می تونی توی خونه ای که ساختی باغچه درست کنی..توش میوه وسبزی بکاری..هندونه...سیب فرانسوی از این ترشا....کلم بروکلی..خیار شور از این سفتا...دیگه مشکل خرید میوه و سبزی هم نداری...تازه می تونیم این میوه تلفیقی های دکتر رو هم بکاریم..ببینم این پیاز ماهی مثلن چه جوری ساخته میشه..بعدش می تونی تو خونه خودت نونوایی بزنی که مشکل نونم حل بشه...دیگه یارانه نونم که قطع بشه لنگ(فتحه) نون نمونی آخر ماهی...تازه کلی امکانات دیگه...مثلن..
-میگم تو دیروز کتاب رابینسون کروزوئه خوندی؟
-نه ...برای چی؟
-هیچی ...آخه یه ذره تحت تاثیر قرار گرفتی..
-اینا رو من نگفتم که...این ها راهکار های حل مسائل و مشکلات مملکته...
-جالبه...واقعن چه گلستان شده است این سرزمین ما..
-پاشو بریم....اومدم دم در خونتون ها..
-فقط یک سوالیه که الان سال هاست ذهن منو مشغول کرده..
-چی؟
-میگم که این مساحت دشت لوت حدود 175 هزار کیلومتر مربعه...مساحت دشت کویرم حدود 77600 کیلومتر مربعه خب..؟یعنی در مجموع حدود 252600 کیلومتر مربع از ایران کویره فقط...از اونورم جمعیت ایران طبق آخرین سر شماری که در سال 85 انجام شد 70 میلیون و 472 هزار و 846 نفر است..با یک تقسیم ساده نتیجه می گیریم که سهم هر آدم از مجموع کویر ها .. 3.584359286412245 متر است...این 1000 تا رو از کجاشون می خواهند بدهند به ما؟!
-ممد؟خودتی؟؟
-خودتی مرتیکه...باباته...جد و آبادته...با کی هستی؟
-دیونه منظورم اینه که تو بودی این ها رو حساب کردی؟!؟این همه اطلاعات رو از کجا..
-منو دست کم گرفتی ها...من فوق لیسانس آمار دارم ها...
-پس برای چی تو دیونه خونه ای؟
-دیگه قدرمو ندونستند دیگه...هر جا می رفتیم چون طبق آمار صحبت می کردیم و حرفهامون با حرفهاشون منطبق نبود بهمون می گفتند دیونه ای...آخرم از اینجا سر در اوردیم ...
-آفرین بر تو..نمی دونستم این قدر با شعوری..فقط این فوق لیسانست به درد همون دانشگاه تون می خوره..مردک من میگم به هر خانوار قراره بدهند.. تو کل 70 میلیون رو حساب کردی؟
-ها؟می مردی زودتر می گفتی انقدر کار نمی کشیدم از مغزم؟الان دیگه هنگ کردم هیچی رو نمی تونم حساب کنم..
-گل بگیرن در اون دانشگاه رو که به تو مدرک داد...با ضمه بخونی فحشت می دم..
-حالا یه سوال دیگه هم الان به وجود اومد که سال هاست ذهنم رو مشغول کرده..
-بپرس..
-میگم وقتی تو کویر آب نیس...از کجا آب بخوریم؟باغچه مونو بکاریم؟گرممون شد باید چی کارکنیم؟دیگه از کجا آب ببندیم به سریال ها مون؟ ها؟
-بی خیال بابا....بذار اول زمینو بگیریم خونه که ساختیم..بعدن فکر می کنیم به این قضیه..
-حالا آب خوردن هیچی.. اگه دستشوییمون گرفت چی کار کنیم بدون آب؟..اصلن آب چیه...خب کویره دیگه....در و پیکر که نداره....یکی دیگه ممکنه ببینه....یعنی....خب زشته....من چه طوری بگم....جلو زن غریبه ..بیام ...ای بابا...
-خفه شو مجلف!.....مردم این همه استفاده مفید از آب می کنند..باید فقط یاد دستشویی بیفتی؟..جلو چشم مردم که نمی خوای ...! خونه که ساختیم بعدش توش دستشویی هم می سازیم...
-میگم راسنی تکلیف اونایی که 1000 متر زمین که براشون مث یه انباری می مونه چی میشه؟اونا که ویلا و خونه دارند فراوون..توی تهرون ..توی ایرون...توی جهون( به خاطر حفظ قافیه)اونایی که همین جوری پولشون از..
-باشه بابا..بسه...فهمیدم..هیچی اونا روز به روز پولدار تر می شند...قانون مملکت ما رو هم که میدونی دیگه...هر کی هر چه قدر بیشتر داره....بیشتر از اونم گیرش میاد.. راستی یادت نره ها...من و تو داداشیم..
-مرتیکه (...)!چرا فحش ناموسی میدی؟ برو...من بابام اگه بفهمه همچین بچه ای داره اول مادرم رو می کشه بعدم خودشو..
-ببند دهنتو...از خداشونم باید باشه...خب اگه داداش نباشیم که زمین نمی دهند به ما..مثلن من و تو یک خانواریم...
-خانوار که به دو تا دا..ای خدا..ببین به خاطر 1000 متر زمین چه کار ها که نباید بکنیم...راستی اگه گفتن شناسنامه هاتونو بیارید مطابقت بدهیم باید چی کار کنیم؟
-ای بابا...تو چقدر ترسویی ها!بابا کی به کیه..می خوای همین الان وصیت نامه مادر بزرگ خاله زاده شوهر عمه پدر بزرگ سرایدارتونو برات بیارم؟....مهم اینه که بری اونجا...بگیری زمینو..دیگه مال خودت میشه...کی میاد به ما دو تا داغون شک کنه؟...وسایلتو جمع کن که اومدم..
-قلابم بیارم؟!
-داریم میریم کویر....فندق میخی!...می خواهی قلاب بیاری؟
-راس میگی...حواسم نبود..میگم قبل از اینکه بیای .. جکتو بگو که برنامه تموم شه بره..
-یه روز به یه یارو تابلو هلال احمر رو نشون میدن...میگن این علامت چیه؟میگه ماه رمضان نزدیک است... ها ها ها.. آلاسکا....هو هو هو ..شاه میگو..
-مرتیکه (...)! (...)....(...)...(...)..با اون جک (...)!
پ.ن:نمی دانم باید بگویم "ببخشید اگر طولانی شد"؟
تا هفته آینده...امیدوار باشید و +!
لطفا در مدت کوتاهی که در این دیوانه خانه هستید "انسانیت" را زیر پا گذاشته و قدم به دنیای "دیوانگان" بگذارید...