دیوانه ها!!قسمت چهاردهم+آه خدای من!!
آه خدای من.....
از همه تان ممنونم....از همه شما دو ستان عزیز که ما 2 روز(چیه؟!12 روز؟!؟ همینه که هست....2روز) نبودیم و این همه لطف و محبت شما را دیدیم....یکی مجلس ختم برامون گرفت..یکی دیگه خوشحال شد که ما مردیم.
یکی دیگه ما رو سالار شهیدان کرد...اون یکی شاهین نجفی می خوند....اون یکی اومد گفت اینسپشن فیلم خدایی نبود..خوب بود...همین بود..
این یکی بعد یک ماه آپ کرد...اون یکی که کلا نیست..یکی داروی فراموشی می خواست.یکی میگفت دکتر واسه ما تز صادر نکن..اون یکی هم که خوشحاله...یکی گوشیش افتاد تو آب ..اون یکی اینترنت نداشت....
این یکی داد می زنه .این یکی داره باز سخنرانی های بیخودشو میکنه.....یکی دیگه که خیلی استاد بود ترور شد...یه جا دیگه آلوده شد......یکی دیگه تعطیل کرد.....یکی دیگه تعطیل شد....یه جا دیگه زلزله اومد.....
یکی دیگه مرد...یکی دیگه تو یه جا دیگه با یکی دیگه داشت دعوا می کرد...اون سر دنیا یه خانمی با یکی از شوهراش سر خریدن یه 504 دعوا می کردند
..یکی دیگه از طبقه ششم خودشو پرت کرد پایین اما چیزیش نشد....همون زمان یکی پاش لیز خورد افتاد تو آب....یکی دیگه 5 تا گل خورد ضایع شد رفت خونشون..
یکی دیگه میزبان جام جهانی شد و خیلی خوشحال شد...یکی دیگه بی سر و صدا از تیمش خداحافظی کرد.....اون یکی حذف شد...اون یکی مدال نیاورد دل همه خنک شد...
این وری ها داد می زدند اون وری ها فریاد.....یکی دیگه انقدر ذوق کرده بود که یارانشو بهش دادند که حواسش نبود یکی دیگه همین یارانشو از جیب پشتیش برداشته و داره با اون راییکی دیگه تو یه جا دیگه یه دسته گل میخره.....اون یکی دوستش بهش خیانت کرد...اون یکی به دوست دخترش خیانت کرد....اون یکی خودش به خودش خیانت کرد....
یکی دیگه اعدام شد چون زن صیغه ای یکی دیگه بود...همون یکی دیگه هم زن اصلیش هم زن صیغه ایش مردند و الان داره با یکی دیگه عشق و حال میکنه...
یکی دیگه گفت الو دکتر؟!کجایی؟!اون دکتره گفت:زیر سایه شما.....یکی دیگه از اون ته گفت:چرا پیش ما نیایی؟همراه ما نمیشی؟! همون دکتره گفت:هیچ کس همراه نست....تنهای اول....یکی دیگه گفت:یه جک بگم؟! اون یکی گفت :بگو بگو...یالا بگو....." این یکی گفت:یکی داشت تو خیابون راه می رفت....یکی دیگه بهش میگه آقا....شما داری میری یا میای؟!؟! ها ها ها ها" اون یکی گفت:خیلی بی مزه ای مردک (.....) این یکی اومد گفت :خودتی و.................................................
خلاصه تو این همه یکی بود و یکی نبود و گیر و واگیر و جنگ و دعوا و بدی و بدبختی یه خبر خوش براتون دارم....
من زنده ام!!!!
از هر روز و هر ماه و همیشه هم سر حال تر و خوشحال ترم...
از همه شما عزیزانی که برایم مجلس ختم و شب و هفت و چهلم!!!(2 روز نبودیما!) گرفتید ممنونم.....از همه دشمنانم که خواستند این دیوانه خانه را پلمب کنند هم تشکر می کنم....از همه و همه فقط به خاطر این همه گیر و واگیر تشکر می کنم...
اما این قسمت دیوانه ها رو من ننوشتم....آزاده عزیز یا همون مستشار الملک خودم به قدری زیبا نوشته که به هیچ وجه نتونستم یه ایراد ...یه انتقاد...یه مشکل....یه گیر! بهش بدم و ضایعش کنم....روی منو کم کردی..جالب اینجاست که وب زیبای خودشو هر 2 ماه یه بار به زور آپ میکنه....!!
ممنون از لطف و توجهت به دیوانه خانه من...ممنون که برام ارزش قائل شدی...
این شما و این دیوانه های یه آزاده....
دیوانه ها!!!
قسمت 14 ام..
نویسنده مهمان!!:یک آزاده
از آن جایی که ما مستشارشونیم یک روز پشت میز دکتریت دیوونه خونه نشسته بودیم که ناگهان یک دکتر آژیدهاک معلق _یه چیزی تو مایه های اجل معلق_ روی میزمان _یاحالامیزتان_خراب شد :
دکتر آژیدهاک : شوخی می کنی؟
من : آرررررره !
دکتر آژیدهاک : می دونستم !
من : مچ گیریه ؟
دکتر آژیدهاک : واقعیت تلخه !
من : نه اون قهوه است که تلخه !
دکتر آژیدهاک : من تلخ دوست ندارم !
_خب شکرهم قبلا اختراع شده !
دکتر آژیدهاک : اخترااااااااااع ؟؟؟!!!! مگه تلفنه ؟!
_همون کشف !
دکتر آژیدهاک : مملکت به جوونایی مثل تو افتخار می کنه !
_ اوهوم می دونم ، خودش بهم گفته !
دکتر آژیدهاک :در گوشت گفته ؟
_چی گفته؟
دکتر آژیدهاک :با صدای گربه !
_تو سوختی ! من چشم می ذارم .
دکتر آژیدهاک : زرافه پر!
_زرافه که پر نداره ، خودش خبر نداره
دکتر آژیدهاک :گاوه حسن چه جوره ؟
_اون شعرش مشکل شرعی داره وباید بری سراغ لولو و اینا ، خودت یه پاتو ورچین
دکتر آژیدهاک:من نمی خوام پامو ورچینم،من دکترم! یارانه ها و سهمیه فنر تخت و برق اتاقتو قطع می کنما ، خودت طی یک اقدام داوطلبانه و نمادین به جای من پاتو ورچین!
_ااا اینجوریه؟
دکتر آژیدهاک :بله ، همینجوریه ! می تونم ! هرکه بامش بیش برفش بیشتر
_برف کدومه ؟ الان پاییزه و پاییزه برگ درخت می ریزه
دکتر آژیدهاک :جوجه رو از آخر بشماری زیاد می شه
_ازاول بشماری کم میشه یعنی ؟
دکتر آژیدهاک :آره دیگه ، چون وقتی از اول می شماری ، می ذاریشون کنار
_برف کدومه ؟ الان پاییزه و پاییزه ، برگ درخت میریزه
دکتر آژیدهاک:جوجه رو از آخر بشماری زیاد می شه
_از اول بشمارم کم می شه یعنی ؟
دکتر آژیدهاک:آره دیگه چون وقتی از اول می شماری می ذاریشون کنار
_از آخر که میشمارم بذارمشون کجا ؟
دکتر آژیدهاک :چون قاطی می کنی دوباره میرن تو صف
_فقط من قاطی می کنم یا تو هم قاطی می کنی ؟
دکتر آژیدهاک :only you
_خودتی !
دکتر آژیدهاک : باشه بسه دیگه ازسر جام پاشو
_باشه میرم بحث پرباری بود
دکتر آژیدهاک : آره خیلی . برو به ...
_برم به چی؟
دکتر آژیدهاک : برو به ......... سلامت !
_اوهوم ، مرسی !
دکتر آژیدهاک : خواهش می کنم وظیفه بود
اوضاع دیوونه خونه چطوره ؟
دکتر آژیدهاک : توووووووووووووووپ!چقدر گفتم برو....
_برم چی؟
دکتر آژیدهاک : برو یاد بگیر !
_دیوونه خونه داری رو ؟
دکتر آژیدهاک : نه رانندگی رو!
_در حالی که چیزیاز جیبم بیرون میارم بیا ببین این گواهینامه ی هوشمندمه ، تازه گرفتمش قراره خیلی بعدا پلیس هامون هم هوشمند بشن!
دکتر آژیدهاک : ا تو که گواهینامه داری چرا گیر ندادی واست ماشین بخرم ؟
_چیه؟سهمیه بنزینت تموم شده؟
دکتر آژیدهاک :نخیر تو اگه الان ماشین داشتی می ذاشتیم تو یه حراجی بین المللی واسه کمک به یه سریا !
_ من همون جوجه هامو ارز آخر بشمارم بهتره !
دکتر آژیدهاک : اینم خوبه
_حالا چرا کم پیدایی ؟ نیستی ؟نمی نویسی ؟ ویزیت نمی کنی؟
دکتر آژیدهاک :زیاد سروصدا کردم ، دیگه می خوام گم نام بمونم
_تو بنویس من خودم دعامیکنم مفقودالاثر شی
دکتر آژیدهاک :چقد تو ماهی !مرسی !
_خب؟
دکتر آژیدهاک :چی؟
_می خوای فکر کنی ؟
دکتر آژیدهاک :آره باید با خونواده ام صحبت کنم
_کی خبرشو میدی ؟
دکتر آژیدهاک :خودت زنگ بزن با مامانم صحبت کن
_نمیشه خودت یه جوری آمارشو بدی؟
دکتر آژیدهاک :na sorry !
_ای بابا !پس دیگه من برم ، ظرف آبت آماده است ؟
دکتر آژیدهاک :این دفعه شلنگ کشیدم که زودتر بیای
_دیوونه خونه آب نره؟
دکتر آژیدهاک :نه ! برو دیگه همه جا رو به گند کشیدم
_خب ببند شیرو ، هنوز که اینجام !
دکتر آژیدهاک :اااااااااااه
_چیه؟
دکتر آژیدهاک :خیس شدیم
_سرما نخوریم؟
دکتر آژیدهاک :نه
_مطمءن؟
دکتر آژیدهاک :آره
_چطور؟
دکتر آژیدهاک : پتو داریم
_اون خیس نشده؟
دکتر آژیدهاک : نه چتر داریم
_چترو بگیریم رو پتو ما سرما نمی خوریم؟
دکتر آژیدهاک :آره رابطه ی مستقیم داره !
این گفتگو درهمین جا به پایان نمی رسد بلکه از حالت یکی من بگم یکی اون بگه به حالت یه نگاه معنادار از طرف من یه نگاه معنادار ازون طرف ادامه می یابد _قانون بقای گفتگو_!
پ.ن1:حتما...فیلم جدید دیوید فینجر...شبکه اجتماعی رو گیر بیارید و ببینید...
پ.ن2:این هم برای اونایی که می گفتند پست قبلیت کم بود.....یه پستی نوشتم(الان مستشار میگه نوشتیم!باشه نوشتیم!) که تا 1 ماه بخونید و حال کنید!!!
پ.ن 3:به خدا ببخشید که کم سر می زنم و نیستم.....به خدا نیستم!!!
پ.ن۴: یک روزم زود تر آپ کردم تا همه شاد بشوید و خرسند!!
سبز باشید!
لطفا در مدت کوتاهی که در این دیوانه خانه هستید "انسانیت" را زیر پا گذاشته و قدم به دنیای "دیوانگان" بگذارید...